*چطور با همسرت آشنا شدی؟
ما با هم دوست بودیم. حدود دو سال بعد ازدواج کردیم.
*در مدتی که با هم ارتباط داشتید مشکلی نداشتید؟
در آن مدت مشکلی نداشتیم اما بعد از ازدواج همه‌چیز تغییر کرد.
چرا؟
چون متوجه شدم امین مواد مصرف می‌کند. او گل می‌کشید و من متوجه نمی‌شدم.
*یعنی قبل از ازدواج هم همین کار را می‌کرد؟
بله. قبل از اینکه ازدواج کنیم هم معتاد بود اما من نمی‌دانستم.
*کمک کردی اعتیادش را ترک کند؟
به او گفتم ترک کن اما قبول نکرد. می‌گوید معتاد نیستم، تفننی می‌کشم اما مگر هر شب مواد کشیدن تفننی است؟
*شغل شوهرت چیست؟
او در اداره کار می‌کرد اخراجش کردند. حالا با ماشین کار می‌کند.
*به‌جز اینکه اعتیاد دارد اخلاق بد دیگری هم دارد؟
همین اعتیاد، اخلاقش را بد کرده است. وقتی مواد می‌زند کارهایش دست خودش نیست. یک بار وقتی مهمان داشتیم مواد زد و به خانه آمد. کارهایی کرد که آبروی مرا برد. جلوی همه خجالت کشیدم چون اراده‌اش را از دست داده بود. وقتی به خودش آمد خودش هم خجالت کشید ولی دیگر فایده نداشت. من در خانواده محترمی زندگی کرده‌ام. چنین چیزهایی برایم خیلی سخت است. به همین دلیل طلاق می‌خواهم.
*همسرت موافق است؟
نه مخالف است. می‌گوید طلاق نمی‌دهد ولی من تصمیم خودم را گرفته‌ام.
*خانواده‌ات چه می‌گویند؟
امین کارهایی کرده که خانواده‌ام به طلاق راضی هستند و از من حمایت می‌کنند.
