• امروز : چهارشنبه, ۱۸ تیر , ۱۴۰۴
  • برابر با : Wednesday - 9 July - 2025

اطلاعیه ها

دعوت بوکسور مراغه ای به اردوی تیم ملی بوکس امید کشور لغو سوال‌برانگیز انتخابات فدراسیون بدنسازی آزاد ارمکی: باید کاملا از روی صدا وسیما عبور کرد / نمی‌توان از آن ها انتظار تلاش برای تقویت همبستگی ملی را داشت محافظت از کبد با مصرف این ویتامین ها سرقت نافرجام از طلافروشی در ملکان تضمین سلامت مغز با مصرف این ویتامین ها تحول چشمگیر فضای بصری اراضی میدان تیربا کاشت پارک ۳ هکتاری کشت ۴۸۷ هکتاری کلزا در اسکو برگزاری جلسه جلوگیری از ساخت‌وسازهای غیرمجاز در شهرستان مرند کدام بیماری‌ ها افسردگی زا هستند؟ خدمات سوخت رسانی بی وقفه در شرایط بحرانی توسط شرکت پخش فرآورده های نفتی ناحیه ویژه میانه قابل تقدیر است هریس سومین شهر خنک کشور شد تدوین سند جامع توسعه فرهنگی، اجتماعی و گردشگری منطقه آزاد ارس کلید خورد اطلاعیه فدراسیون کاراته جهت ثبت نام در لیگ سری آ مالزی دیدار فرمانده انتظامی شهرستان میانه با شهردار به مناسبت روز شهرداری و دهیاری

0

به امید دیدار فاطمه‌جان/ واگویه‌هایی از یک دختر بت‌پرست

  • کد خبر : 6991
  • 27 دی 1403 - 8:41
به امید دیدار فاطمه‌جان/ واگویه‌هایی از یک دختر بت‌پرست

تهران- باخیش خبر- کتاب «به امید دیدار» از زبان اشواق دختر بت پرستی است که خاطرات زندگی ۱۰ ساله در مدینه و همسایگی حضرت زهرا (س) را روایت می‌کند.

به گزارش خبرنگار فرهنگی باخیش خبر، «به امید دیدار» رمانی در حوزه معارف فاطمی و زندگی حضرت زهرا (س) است که در سه فصل از زاویه‌ای جدید و در متن داستانی دیگر، به زندگی دختر پیامبر اسلام از دوران بعد از هجرت اشاره دارد و مهمترین اتفاقات زندگی ایشان را ترسیم کرده است.

داستان پس از آشنایی مخاطب با شخصیت دختری بت‌پرست به نام اشواق در عصر جاهلیت عرب و قبیله‌ای مردسالار، که فرزندان دختر را زنده به گور ‌می‌کنند،‌ آغاز می‌شود. اشواق طی ماجراهای رمان با پیامبر(س) همسایه شده و تحت تاثیر شخصیت و منش حضرت زهرا(س) مسلمان می‌شود. بیان مهمترین و تاثیرگذارترین اتفاقات زندگی حضرت فاطمه (س) از ویژگی ‌منحصر این اثر است.

«به امید دیدار فاطمه جان به امید دیدار…» بخش پر احساسی از واگویه‌های اوست که دلباخته وجود مبارک حضرت فاطمه(س) شده است.

این کتاب نوشته مریم شریف رضویان در ۳۲۸ صفحه است که توسط به نشر آستان قدس رضوی به چاپ ششم رسیده است.

بخشی از کتاب

زن جوانی که موهای بافته و سیاهش تا نزدیک کمرش می رسید از پشت اشواق و حمامه رد شد و کنار زن فقیر ایستاد، او تکه بزرگی نان را که چندین شیرینی خرمایی روی آن بود به زن فقیر داد و آهسته طوری که فقط اطرافیان می شنیدند، گفت: بگیر ای بنده خدا، خدا امروز چه روزی نیکویی نصیب تو کرده است، خرما و روغن، این شیرینی را علی قهرمان بدر خریده است و رسول خدا با دست های خود آن را ورز داده و آماده کرده است. این نان و گوشت را هم شخص رسول خدا برای ولیمهٔ عروسی دخترشان تهیه کرده اند. فردا هم به خانه فاطمه بیا تا تو را جامه ای نیکو بپوشاند!»

اشواق با شنیدن کلمه بدر به یاد ابوراشد افتاد. از خودش پرسید: «آیا ممکن است ابوراشد به دست علی زخمی شده باشد؟

زن فقیر که خیلی سریع غذایش را تمام کرده بود از سر سفره بلند شد. با دستانی پر از جمع زنان بیرون می رفت در حالی که صدای دعا و ثنایش بلند بود: «خدایا فاطمه را از غذاهای بهشت بهره مند کن خدایا این عروسی را مبارک گردان!»

اشواق تکه ای از نانی را که در دست داشت کند و به دهان گذاشت. حمامه که غذایش را تمام کرده بود گفت چه نان و گوشت خوشمزه ای بود، نسر به زندگی این زن و شوهر برکت بدهد.

اما اشواق تمام غذایش را نخورد مقداری گوشت را لای نان پیچید و گفت: این را می برم برای دخترها و ادهم و رائد، حیف است که آنها از غذای این عروسی نخورند…

لینک کوتاه : https://bakhishkhabar.ir/?p=6991

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.