• امروز : دوشنبه, ۵ خرداد , ۱۴۰۴
  • برابر با : Monday - 26 May - 2025

اطلاعیه ها

پیام تسلیت سخنگوی دولت در پی درگذشت رئیس جامعه خیرین مدرسه ساز افزایش ۷درصدی حمل ونقل کالای توسط ناوگان حمل ونقل باری آذربایجان شرقی هدف‌گذاری برای اجرای ۱۱۰۵ کلاس با مشارکت مردم تولید ۴ هزار محصول و ایجاد ۱۰ هزار کسب‌وکار در دانشگاه آزاد کارگاه آموزشی ژئوپارک گاسترونومی در ارس برگزاری رویداد “دمودی سرمایه‌گذاری” در پارک علم و فناوری آذربایجان شرقی تبدیل قطعه ۵ آزاد راه هشترود – مراغه به بزرگراه آماده‌باش کامل در بستان‌آباد برای میزبانی از تور دوچرخه‌سواری بین‌المللی ایران-آذربایجان پرداخت ۸۵۷ میلیارد ریال وام ازدواج و فرزندآوری در پالایش نفت تبریز همایش ملی همه برای ایران جوان در ارس برگزار شد نجات شهروند مراغه ای توسط پلیس مراغه از خود کشی دیدار مدیرعامل بانک تجارت کشور با رئیس اتاق بازرگانی تبریز برگزاری اردوی مشترک تیم ملی بزرگسالان وجوانان جودو بهره برداری از درمانگاه تخصصی شهیدمحمد حاج علیزاده سپاه مرند سی و هفتمین دوره تور بین المللی دوچرخه سواری ایران – آذربایجان ۶ الی ۱۰ خرداد جاری در ۵ مرحله برگزار می شود.

0

داستان‌های کوتاه دفاع مقدس را در «عروس خاک» بخوانید

  • کد خبر : 2136
  • 09 آذر 1403 - 8:41
داستان‌های کوتاه دفاع مقدس را در «عروس خاک» بخوانید

تهران- باخیش خبر- کتاب «عروس خاک» نوشته آذر خزاعی سرچشمه، مشتمل بر ۲۰ داستان کوتاه در حوزه ایثار و شهادت برای علاقه‌مندان حوزه دفاع مقدس وارد بازار نشر شد.

به گزارش باخیش خبر، آذر خزاعی سرچشمه نویسنده دفاع مقدس در کتاب «عروس خاک» داستان‌ها و خرده روایت‌هایی از فداکاری و ایثار رزمندگان و شهدا را نقل می‌کند، این کتاب ۱۰۵ صفحه ای ۲۰ داستان کوتاه با عناوین با چشمان کاملا باز، یادم تو را فراموش، سید، عروس خاک، فرمانده ای که نمی شناختم، آخرین شب، تانکر سیار، برادرم خسرو، آب ها، کانال، یک سرباز کامل، صداها، روز پنجم، تنها شش نفر، تک درخت، زیر خط دشمن، سه راه مرگ، لطحه آخر، هر سه نفر و موذن را روایت می کند.

فرمانده ای که نمی شناختم عنوان یکی از داستان های کوتاه این کتاب است که در زیر بخشی از آن را می خوانیم:

آب را رها کرده بودند، آب به حدی کم عمق بود که پره های قایق به گل برخورد میکرد، برای تأمین این آب بخشی از آب اروند را پمپاژ کرده بودند اصغر فرمانده دسته بود و تنها کسی که توی دستهاش به او سخت میگرفت طلبه ای بود که عمامه سفید روی سرش داشت.

از قایق ها پیاده شدیم و به سمت عراقی ها یورش بردیم، درگیری شدیدی در گرفت، من و طلبه ای که عمامه سفید روی سرش بود تازه وارد این دسته شده بودیم که من فرمانده اش را نمی شناختم، فرمانده ای که نمی شناختم، هم دسته اش را فرماندهی میکرد و هم می جنگید، خوب که به طلبه ای که عمامه سفید روی سرش بود نگاه کردم تازه یادم آمد هر هفته سه شنبه شب ها در حرم می دیدمش؛ با این تفاوت که آن موقع هنوز ملبس نشده بود و موها و ریش هایش صاف و بلند بود، برعکس حالا که موهایش را با نمره چهار زده و ریشش را کوتاه کوتاه کرده بود و حالا طلبه ای که عمامه سفید روی سرش بود، دوش به دوش فرمانده ای که نمی شناختم می رفت، رسیده بودیم به دژی که بین ما و نیروهای عراقی فاصله انداخته بود؛ نزدیکی سه راه شهادت ما دژ را به گلوله بسته بودیم و عراقی ها هم با تمام توانشان آتش می ریختند.

با عراقی ها فاصله بسیار کمی داشتیم، بعثی ها پشت در سنگر گرفته بودند و نیروهای ما هم این طرف دژ بودند به حدی به هم نزدیک بودیم که نارنجک برای هم پرتاب میکردیم، کمی بعد بالای خاکریز رسیدیم و طلبه ای که عمامه سفید روی سرش بود، پایش ترکش خورد و با کمک فرمانده ای که نمی شناختم به پشت خاکریز منتقل شد.

فرمانده ای که نمی شناختم آرپی جی را از او گرفت؛ هرچند رضایت نمی داد و می خواست با پای ترکش خورده خودش بزند. حتی پای فرمانده ای را که نمی شناختم گرفت و نمی گذاشت حرکت کند، از این رفتارش همه خیلی تعجب کرده بودند لحظه ای بعد، بالای خاکریزی که عراقی ها پشت آن بودند، فرمانده ای که نمی شناختم، آرپی جی را آماده کرد و روی دوشش گذاشت و نشانه گیری کرد که یک دفعه گلوله ای به سرش اصابت کرد و سرش پودر شد.

جسد بی سر از بالای خاکریز غلت خورد و توی سینه کش خاکریز سمت عراقی ها افتاد. هرکاری کردیم نتوانستیم جنازه اش را بیاوریم، غروب نزدیک بود و خورشید هنوز توی آسمان می درخشید. جسد بی سر فرمانده ای که نمی شناختم سمت عراقی ها مانده بود و باید کاری می کردیم. آوردنش کار ساده ای نبود باید منتظر می ماندیم که شب برسد تا ببینیم می توانیم جسدش را بیاوریم یا نه!

طلبه‌ای که عمامه سفید روی سرش بود بیشتر از همه بچه ها هول و ولا داشت که بلکه بتواند آن طرف خاکریز برود…

«عروس خاک» در شمارگان هزار نسخه توسط نشر شاهد وارد بازار کتاب شده است.

لینک کوتاه : https://bakhishkhabar.ir/?p=2136

ثبت دیدگاه

مجموع دیدگاهها : 0در انتظار بررسی : 0انتشار یافته : ۰
قوانین ارسال دیدگاه
  • دیدگاه های ارسال شده توسط شما، پس از تایید توسط تیم مدیریت منتشر خواهد شد.
  • پیام هایی که حاوی تهمت یا افترا باشد منتشر نخواهد شد.
  • پیام هایی که به غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط باشد منتشر نخواهد شد.